چگونه عاشق کارمان شویم؟

عاشق کارمان بودن

عاشق کارمان بودن

من عاشق کارم هستم

عاشق کار و شغل خود بودن شما را سرزنده و شاداب نگه می دارد و باعث می شود شما هر روز با انرژی بیشتر و حال و هوای بهتری وارد محل کار خود شوید و دانش خود را هر روز بالا ببرید. اما متاسفانه خیلی ها از شغل خود رضایت چندانی ندارند و هر روز با کسالت و تنبلی و اجبار در محل کار خود حضور می یابند و بهتر است؛ برای اینکه جسم و روح سالمی داشته باشیم؛ شغل و کاری را که داریم بپذیریم.

با آن خوشحال باشیم و شاکر هر آنچه دارمی باشیم و بدانیم که خیلی ها آروزی این را دارند که در جایگاه ما باشند. در ادامه راهکارهایی را به شما می دهیم تا همگی یاد بگیریم که چگونه عاشق کارمان شویم؟

مقدمه :

وقتی که با افرادی که از شغل و موقعیت خود ناراضی هستند صحبت می کنیم و آن ها نارضایتی خود را ابراز می کنند؛ یکی از نصیحت هایی که اغلب به آن ها می شود. این است که : آنچه را که واقعا دوست داری؛ همان را انجام بده ولی به ما نمی گویند که چگونه عاشق کارمان شویم؟

اما واقعیت امر این است که این امر یک نصیحت روزمره و بسیار تکراری است؛ مخصوصا برای کسانی که در محل کار خود بیگاری می کشند. توانایی بیرون آمدن از آن کار را هم ندارند و این نصیحت و حرف تنها آن ها را عصبانی تر می کند. همه ما دوست داریم این نصیحت را باور کنیم؛ اما آیا واقعا ایده ی درستی است؟ 

چگونه عاشق کارمان شویم؟

اگر از من می شنوید این نوع نصیحت ها را بگذارید در کوزه آبش رو بخورید. به هیچ دردی نمی خورند. اصلا لازم نیست که رویاها و آروزهای شما با رفتن به سر کار و پیدا کردن کار مورد علاقه تان تحقق یابد. کاری را که دوست دارید؛ انجام دهید به خاطر دوست داشتن کاری که انجام می دهد. این را بدانید که ما نباید محل کار و سر کار رفتنمان یک نوع سرگرمی برای مان باشد اما می تواند یک منبع درآمد باشد تا با آن کاری را که دوست داریم انجام دهیم.

یک کار کسل کننده می تواند تمامی توانایی و رزومه کاری شما را زیر سؤآل ببرد؛ اما لازم نیست برای ترک کار خود عجله کنید.

قبل از ترک کار خود این کارها را انجام دهید:

  • اول از همه سعی کنید مواردی را که اطراف شما هستند را اصلاح کنید.
  • تعهد داشتن در محل کار نحوه ی چشم انداز شما به کاری است که انجام می دهید نه به مکان فیزیکی کار.
  • در واقع این تعهد کاری می تواند حتی شرایط کاری شما را بهتر کند و این را بدانید که انجام دادن کاری که دوست دارید؛ اصلا تضمینی برای ایجاد حس رضایت در شما نیست.

آیا لحظه ای را که کار اکنون خود را پیدا کردید و جاگیر شدید به یاد دارید؟

فک کنم تقریبا بیشتر افراد آن لحظه را به یاد دارند؛ پیدا کردن یک شغل جدید و ماندن در آن مثل رفتن به شهر دیگری است. این فرصتی است برای یک شروع تازه و اینکه بدانید چه کسی هستید و بهترین کار خود را انجام دهید. 

حال لحظه ای را در نظر بگیرید که صبح زود در روز شنبه با صدای زنگ ساعت گوشی خود از خواب بیدار می شوید؛ و به جای اینکه عجله کنید که خود را به سر کار برسانید؛ دوباره دکمه snooze(تعویق) گوشی را می زنید و می خواهید کمی دیگر بخوابید.

در این حالت چه اتفاقی می افتد؟

کاری که زمانی الهام بخش شما بود و برای داشتن آن دست و پا می زدید اکنون به یک منبع استرس زا در زندگی شما تبدیل شده است. اما شاید شما اصلا به این امر توجهی هم نکنید. در واقع کاری که کل خانواده، شما را به خاطر داشتن آن تشویق می کردند؛ اکنون دچار دگردیسی شده است . به یک الزام و وظیفه و حتی بدتر از آن تبدیل به یک منبع اضطراب شده است. 

برای دوست داشتن هر آنچه که انجام می دهید باید در وهله اول بدانید که چرا و چگونه آن را انجام می دهید. این پروسه می تواند با قدردانی از هم تیمی هایتان یا با غوطه ور کردن خودتان در کاری که هر روز انجام می دهید و یا فکر کردن در مورد نتایجی که از کارتان به دست می آید؛ شروع شود.

در اینجا 4 راهکار وجود دارد که می تواند دیدگاه شما را تغییر دهد:

یک چیز جدید بیاموزید:

هر وقتی که می خواهید چیز جدیدی را یاد بگیرید؛ ذهن شما اکتشافی و گیرنده است. عدم داشتن دانش در برخی موارد می تواند برای شما مفید باشد. به خصوص اگر کارفرمای شما یک چشم انداز تازه تر و دست بالا بخواهد. وقتی که شما سرنخ ها را یاد می گیرید، با فرهنگ جدیدی در محل کار آشنا می شوید؛ یا یاد می گیرید که از دستگاه قهوه ساز چگونه استفاده کنید؛ ذهن شما در وضعیت یک تازه کار قرار می گیرد و همین امر باعث می شود شما برای یادگیری و پیش رفتن به جلو شور و اشتیاق بیشتری داشته باشید. هر آنچه را که از قبل می دانستید را کنار بگذارید. فرایندها را با دقت بیشتری ببنید و خلاقانه تر فکر و عمل کنید.

فایده زندگی کردن در زمان حال: 

یک بار دیگر طرز فکر خود را تلنگر بزنید و فرضیات خود را به چالش بکشید. به جای تکرار کارهای روزمره خود، درباره مراحل کاری خود و پیشرفت بیشتر فکر کنید؛ در زمان حال زندگی کنید. بودن در زمان حال به شما کمک می کند. تا مؤثر تر کار کنید و احساس شادی بیشتری داشته باشید.

حتی اگر در کار خود، کارآزموده باشید؛ همیشه یک چیز جدید برای یادگیری وحود دارد. گاهی اوقات لازم است که خود را وارد دنیای ناشناخته ها کنید. تا ذهن تان به یک مبتدی تبدیل شود. شوق یادگیری در شما افزایش یابد. اما این شوق یادگیری باید در مدارس و همچنین از خانه های خودمان شروع شود و معلم و والدین به ما بگویند که ما چگونه عاشق کارمان شویم؟

برای اینکه عاشق کارتان شوید؛ دانش خود را به اشتراک بگذارید:

اگر مدت زیادی است که در یک شغل مشغول به کار هستید؛ حتما به اندازه کافی دانش و اطلاعات دارید؛ همین اطلاعات و مهارت خود را با همکاران خود و کسانی که کارشان با شما مرتبط است؛ یا تازه وارد هستند؛ و به کمک شما نیاز دارند. به اشتراک بگذارید.

این کار می تواند حس خوبی به شما بدهد و به شما در یادگیری چیزهای جدید کمک کند. کمک کردن شما به دیگران ممکن است زمان کمی از شما بگیرد و یا حتی بابت آن پولی به شما پرداخت نشود. اما کمک می کند تا یک نفر بتواند کار خود را با همین آموزش های شما شروع کند.

تاثیر آموزش به دیگران بر مغز: 

چنین کارهایی بخش مزولیمبیک مغز شما را فعال می کند که این بخش همراه با تولید شادی و دوپامین است. انتقال دهنده عصبی که به کنترل مراکز پاداش و لذت در مغز کمک می کنند، فعال می شوند.

کمک کردن شما به عنوان یک مدرس و مربی باعث می شود به شما توانایی ها و موفقیت های این چند سال را یادآوری کند.

استعدادهای خود را تقویت کنید:

تحقیقات نشان داده است که هر چه بیشتر به استعدادهای خود بها دهیم و آن ها را تقویت کنیم؛ ما در محل کار شادتر و درگیرتر خواهیم بود. حتما اگر در زمینه ی خاصی استعداد دارید؛ از آن برای پیشرفت خود استفاده کنید. اگر نمی دانید در چه زمینه ای بیشتر مستعد هستید؛ حتما از کسانی که شما را به خوبی می شناسند بپرسید.

به عنوان مثال:

اگر شما توانایی صحبت کردن و سخنرانی در یک جمع را دارید؛ از این استعداد خود بهره ببرید. حتی اگر در حوزه کاری شما نیست. اگر شما فردی درون گرا هستید؛ و پروژه هایی را که خود آن را تنظیم می کنید. را ترجیح می دهید؛ از شرکت و جایی که در آن کار می کنید؛ بپرسید : آیا چنین پروژه ای را در دست دارند؟

کمک های مدیر خود را به یاد داشته باشید:

از بسیاری جهات رابطه ای که شما با مدیر خود دارید؛ عامل تعیین کننده ای در میزان رضایت شما در محل کار است. پس لازم نیست که از کار خود کناره گیری کنید بلکه تنها کافی است با مدیر خود کنار بیایید.

هر مدیر خوبی می خواهد که گزارشات کارمندانش مثل کارشان باشد. یعنی مغایرتی بین گزارش و کار وجود نداشته باشد. اما در هر صورت آن ها در فکر و ذهن کارمندان خود نیستند. ارتباط بین رئیس و مرئوس نیاز به همکاری و روابط خوب هر دو طرف دارد.

چگونه نسبت به خود و مدیرمان پاسخگو باشیم؟

پاسخگو بودن نسبت به رئیس و کارفرما مهم است. اما اول باید نسبت به خودتان هم پاسخگو باشید. در مورد هر آنچه از شغل خود می خواهید صادق باشید. از مدیر خود راه کارهای عملی و کمک کننده بگیرید. ارتقا همیشه کار آسانی نیست. چه بسا نمی تواند همیشه شما را شاد و خوشحال نگه دارد. اما کارفرمای شما ممکن است بتواند؛ در برابر درخواست هایی چون ارتقای شغلی، اضافه حقوق و یا حتی یادگیری یک مهارت جدید جوابگوی شما باشد؛ پس حتما با او حرف بزنید.

Joyce Maroney:

بیان می کند که ما به عنوان کارفرما چیزهایی را از کارمندان می خواهیم که به آن ها داده ایم. یعنی ما به آن ها یک سری ورودی می دهیم و در نهایت از آن ها یک خروجی می خواهیم. با هم تا زمانی که هر دو طرف متعهد باشیم کار می کنیم و کنار می آییم.

حرف آخر: 

حتما بارها و بارها شنیده اید که اگر کارهای روزمره شما، می تواند شما را به اهدافتان برساند باید بی خیال آن شوید. درباره شغل هم همین است باید شما را تا جایی که خواهان آن هستید؛ پیش ببرد. و در واقع در راستای اهداف شما باشد.

به دقت درباره اهداف شرکت خود فکر کنید و ببینید که چقدر به ارزش های شما نزدیکند. شناخت خود؛ اولین قدم برای خوشبختی است؛ و خوشحال ماندن بستگی به میزان دسترسی شما به اهداف بلند مدتتان با توجه به مسیری است. که می پیمایید. وقتی این ها با هم همتزار شوند یعنی برنامه های شما، اهداف کوتاه مدت و بلند مدت شما و کاری که در حال انجام آن هستید. در یک راستا باشند؛ انسان خوشحالی خواهید بود و کار هر چقدر هم سخت؛ عاشق آن خواهید شد. پس خیلی راحت یاد بگیریم که چگونه عاشق کارمان شویم؟

مطالعه کنید  حافظه کاری و نقش آن در موفقیت

شما چه نظری دارید؟