ده قانون اساسی برای داشتن یک ارتباط کلامی موثر

داشتن یک ارتباط کلامی موثر

داشتن یک ارتباط کلامی موثر

تا کنون چند نفر از شمایی که در حال خواندن این مقاله هستید؛ یک نفر را از فیسبوک بیرون انداختید تنها  به این دلیل که آنها در مورد سیاست یا مذهب، نگه‌داری بچه یا خوراکی و مواردی از این قبیل برخلاف شما نظر داده اند گفتند؟ خوب است بدانید داشتم ارتباط کلامی موثر از مهمترین راه های ارتباطی در دینیای امروز می باشد که ما در اینجا ده قانون اساسی برای داشتن یک ارتباط کلامی موثر را برای تان باز خواهیم کرد امید است که مفید واقع شود. 

و چند نفر از شما حداقل یک بار در عمر خود از یک نفر دوری کردید تنها به این دلیل چون نمی خواستید با او هم صحبت شوید؟

جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم تبدیل به جایی شده است که هر گفت و شنود و مکالمه و مناظره ای توانایی بالقوه آن را دارد که محور بحث و جدل شود، جایی که سیاستمداران ما نمی‌توانند با یکدیگر صحبت کنند و جایی که حتی با بی‌اهمیت‌ترین مسائل فرد با تمام قوا علیه آن می‌جنگند، این طبیعی نیست.

 در دنیای امروزه ما کمتر اهل مصالحه و سازش هستیم، که بدین معناست که به هم گوش نمی‌دهیم و درباره اینکه کجا زندگی کنیم، با چه کسی ازدواج کنیم و با چه کسی ارتباط دوستی برقرار کنیم، بر پایه آنچه از قبل به آن باور داشته ایم شکل می گیرد و در نهایت بر همان اساس تصمیم می گیریم و این دقیقا بدین معناست که ما به حرف یکدیگر گوش نمی‌دهیم. یک گفت و شنود نیاز به یک تعادل بین گفتن و شنیدن دارد، و یک جایی در بین راه و در طول مسیر ما این تعادل را از دست می دهیم.

خب بخشی از این امر اقتضای تکنولوژی است. یعنی همین تلفن‌ هوشمند که یا در دست‌هاتون دارید یا آنقدر نزدیک به شماست که می‌توانید خیلی سریع آن را بردارید. بیشتر ارتباطات ما امروزه بر اساس پیام فرستادن شده و افراد بیشتر ترجیح می دهند پیام بفرستند تا اینکه زنگ بزنند و یا به صورت رو در رو با هم در ارتباط باشند.

و این بخش بزرگی از کتاب اتلانتیک هست. که توسط آموزگار دبیرستانی به نام پُل بارنول نوشته شده. او به شاگردانش یک پروژه گفتگو داد. او می‌خواست به آنها یاد دهد که چگونه درباره موضوع معینی بدون استفاده از یاداشت صحبت کنند. او گفت:«من متوجه شدم که قابلیت کلامی شاید تنها مهارت مهمی باشد که ما در آموزش آن شکست خورده‌ایم. نوجوانان هر روز ساعت‌ها وقت‌شان را صرف ایده های یکدیگر از طریق صفحه نمایش می کنند، اما به ندرت فرصتی برای بکار گیری مهارت‌هایشان دارند. به نظر پرسش مضحکی می‌‌آید، اما باید از خودمان بپرسیم: آیا هیچ مهارتی در قرن بیست و یکم مهم‌تر از حفظ منسجم همراه با اعتماد به نفس در گفتگو و صحبت کردن وجود دارد؟”

راه های داشتن یک ارتباط کلامی موثر

من به شخصه از راه حرف زدن با مردم زندگی می‌کنم. با مردمی صحبت می‌کنم که دوستشان دارم با مردمی که با من عمیقاً در برخی نظرات شخصی مخالف هستند. با این حال گفتگوی بسیار خوبی با آنها دارم. خب می‌خواهیم در ادامه به شما بگوییم که چگونه صحبت کنید و به دیگران گوش کنیم.

خیلی از شما تا به حال پندهایی در این مورد شنیده اید، چیزهایی شبیه اینکه به چشمان فرد نگاه کنید، قبل از گفتگو در مورد موضوع مورد علاقه فکر کنید، با نگاه، حرکت سر، و لبخند نشان دهید که به آنها توجه می‌کنید، چیزی را که شنیده‌اید تکرار یا جمع‌بندی کنید. خب می‌خواهم همه آنها را فراموش کنید. همه اینها چرند هستند.

 زیرا اگر واقعا به حرف های طرف مقابلتان گوش می دهید دلیل ندارد که تظاره کنید که به او توجه دارید.

در واقع من به عنوان سخنرانی که سال ها در این حرفه مشغول به کار بوده ام دقیقا” همان مهارتهایی را بکار می برم که در زندگی معمولی استفاده می کنم. می‌خواهم به شما یاد دهم چگونه با مردم مصاحبه کنید، و این به شما کمک خواهد که یاد بگیرید که چگونه گفتگوی بهتری داشته باشید. یاد بگیرید مصاحبت و هم نشینی شما با مردم به گونه ی باشد که احساس نکنید وقت خود را تلف کرده اید و یا آن ها چنین تصوری داشته باشند. سعی کنید همدیگر را خسته نکنید و یا خدایی ناکرده اهانت و توهینی به کسی نشود.

همه ما قبلا مطمئنا تجربه های خوبی در ارتباطات کلامی خود داشته ایم به طوری که احساس کرده ایم بعد از آن چیزی یاد گرفته ایم یا حالمان خوب است و یا کاملا هر آنچه را که خواسته ایم گفته ایم.

اما در ادامه ده قانون اساسی برای داشتن یک ارتباط کلامی بهتر را به شما معرفی می کنیم ؛ که حتی اگر در یکی از آن ها هم خبره شوید می توانید همیشه یک ارتباط خوب داشته باشید و مخصوصا برای فروشندگان که قصد بازاریابی  و فروش بیشتر  محصولاتشان را دارند.

قانون شماره یک:

فهرست محتوا

چند تا کار را با هم انجام ندهید.

قانون های اساسی برای داشتن یک ارتباط کلامی موثر

قانون های اساسی برای داشتن یک ارتباط کلامی موثر

منظورم این نیست که در یک زمان فقط تلفن همراه‌ یا تبلت یا سوئیچ خودروتان یا هر چیز دیگری را در دست بگیرید و هیچ کار دیگری انجام ندهید. منظورم این است که در لحظه حضور داشته باشید. در همان لحظه و همان جا باشید. به این معنا که در هنگام بحث کردن و حرف زدن درمورد بحثی که با رئیس تان داشتید فکر نکنید و یا درمورد شامی که قرار است بخورید فکر نکنید. اگر می‌خواهید گفتگو را تمام کنید، آن را تمام کنید، اما نصفه ونیمه در آن نباشید بلکه برای هر کاری و اززجمله ارتباط کلامی با تمام وجود و هوش و حواس خود در آن باشید.

قانون شماره دو:

فخر فروشی نکنید.

اگر می‌خواهید نظرتان را بدهید اما هیچ کسی با شما مخالفت نکند و همه چیز به خیر و خوشی پیش بورد پس بهتر است از ارتباط کلامی دست بکشید و یک وبلاگ بسازیدو  نظرات خود را در آنجا مطرح کنید.  

اما اگر می خواهید در این بحث و گفتگو چیزی یاد بگیرید پس به قصد رشد و ارتقای خود وارد یک گفتگو شوید. روانشناس مشهور اسکات پک گفت که درست گوش دادن به این معناست که خود را و در واقع نظر شخصی خود را کنار بگذارید او گفت که با احساس این پذیرش، شکنندگی سخنگو کمتر و کمتر شده و احتمال بیشتر و بیشتری برای باز کردن زوایای درونی ذهنش در مقابل شنونده دارد.

به قول معروف همه چیز را همگان دانند پس خیلی اوقات چیزهایی را که در بحث و ارتباط دریافت می کنید از قبل نمی دانستید و در آن به خوبی یاد می گیرید.

قانون شماره سه:

از پرسش‌های که پاسخ «آره- نه » دارند استفاده نکنید.

پرسش‌تان را با چه کسی، چه چیزی، چه وقتی، کجا و چرا و چگونه آغاز کنید.

اگر پرسش ‌های ساده بپرسید، یک پاسخ ساده دریافت خواهید کرد. اگر از شما بپرسم،« آیا وحشت کردی؟» پاسخ طرف مقابل شما به این پرسش تنها دو کلمه خواهد بود که « بله وحشت کردم» یا « نه وحشتی نکردم» « یا عصبانی بودی؟» «بله،من خیلی عصبانی بودم.» اجازه دهید آنها حس و حال خود را به نمایش بگذارند پس بهتر است این گونه سؤال بپرسید « چطوری بود؟» « چه احساسی داشتی؟» زیرا با این سؤال آنها اجازه می یابند که کمی فکر کنند و  بر روی احساسات خود تمرکز کرده و درباره آن فکر کنند و به شما جواب قابل قبول تر و بهتری بدهند.

قانون شماره چهار:

با جریان حرکت کن.

بدین معنا که اگر فکری به ذهن‌تان رسید باید بگذارید از ذهن‌تان بیرون بروند. در اغلب مصاحبه‌ها شنیده‌ایم که مهمان چند دقیقه‌ای در حال صحبت هست و سپس مجری برمی گردد و یک سوال بی ربطی می‌پرسد که قبلا پاسخ آن داده شده. این یعنی اینکه مجری احتمالا از دو دقیقه قبل دیگر گوش نداده چون که به این پرسش واقعا زیرکانه فکر می‌کرده، و تصمیم داشته که این را بپرسد. و ما دقیقا همین کار را می کنیم.

ما می‌نشینیم و با فردی گفتگو می‌کنیم، و سپس یادمان می‌آید که دیشب با مادرم سر چه چیزی بحثم شد و کلا تمرکز و حواس خود را از دست می دهیم و دقیقا در هیم نلحظه رشته افکارر از دست ما خارج شده  و ارتباط کلامی قطع می گردد هر چند که طرف مقابل ما در حال حرف زدن است.

قانون شماره پنج:

اگر جواب سرالی را نمی دانید و یا مهارتی ندارید خیلی راحت بگویید نمی دانم.

قانون شماره شش:

تجربه خودتان را با شنوندگان و مخاطبان خود برابر ندانید.

قوانینی برای یک ارتباط کلامی مؤثر

قوانینی برای یک ارتباط کلامی مؤثر

اگر آنها درباره از دست دادن فردی از اعضای خانواده صحبت می‌کنند، درباره زمانی که یکی از اعضای خانوده‌تان را از دست داده بودید صحبت نکنید. اگر درباره مشکلی که در محل کارشان دارند صحبت می کنند، شما هم در جواب به آنها نگوید که چقدر از شغلتان متنفر هستید. اینها مثل هم نیستند، هرگز هم نخواهند بود. همه تجربیات منحصر به فرد هستند.

از همه مهمتر، نیازی نیست بری اثبات این که بگویید چقدر بی‌نظیر هستید یا چقدر رنج کشیده اید از این لحظه و حرف های آن ها استفاده کنید. یک نفر روزی از استفان هاکینگ پرسید که ضریب هوشی چیست، و او پاسخ داد، « نظری ندارم. افرادی که درباره ضریب هوشی‌شان تکبر دارند بازنده هستند.”

قانون شماره هفت:

از تکرار حرف و نظر خود خودداری کنید.

این کار واقعا کسل کننده می‌باشد، و ما خیلی وقت ها دوست داریم این کار را انجام دهیم. به ویژه در گفتگوهای کاری یا در گفتگو با بچه ها، ما نظری را می‌خواهیم بگوییم، و بارها و بارها خواسته و نظر خود را تکرار می کنیم این کار باعث می شود تا طرف مقابل دیگر به حرف های شما توجهی نکند و برای آن ها ارزشی قایل نشود.

قانون شماره هشت:

حرف های اضافی نزنید.

صادقانه بگویم، مردم به سال‌، نام ، تاریخ و جزئیاتی که تلاش می‌کنید که در ذهنتان پیدا کنید و آن ها را بازگو کنید  اهمیتی نمی‌دهند. برایشان مهم نیست. این شما هستید که برایشان اهمیت دارید. آنها به آنچه که شما دوست دارید اهمیت می‌دهند و آنچه که با هم در آن مشترک هستید و می خواهید با آن ها به اشتراک بگذارید. پس جزئیات را فراموش کنید.

قانون شماره نه:

گرچه این مورد را در انتها بیان کردم اما به معنی بی اهمیتی آن نیست بلکه از مهمترین موارد داشتن ارتباط کلامی درست است.

گوش دادن شاید مهم ترین مهارت باشد که می‌توانید در خودتان ایجاد کنید. همانطور که بودا گفت و من در اینجا تکرار می کنم،:« اگر دهانتان باز باشد، چیزی یاد نمی گیرید.».

چرا ما به همدیگر گوش نمی‌دهیم؟

ما ترجیح می‌دهیم حرف بزنیم. هنگامی که حرف می‌زنیم، در جایگاه کنترل هستیم. مجبور نیستیم چیزی را بشنویم که به آن علاقه‌ای نداریم.

ما مرکز توجه هستیم.

می‌توانیم هویتمان را تقویت کنیم.

حواس‌مان پرت می‌شود. یک فرد معمولی می تواند حدود ۲۲۵ واژه را در دقیقه بگوید، اما می توانید تا ۵۰۰ واژه در دقیقه بشنوید. پس ذهن ما آن ٢٧٥ واژه دیگر را در خود جای می دهد. توجه کردن به دیگران تلاش و انرژی مضاعفی می‌خواهد اما اگر نمی‌توانید اینکار را بکنید، مطمئن باشید در حال گفت و شنُود نیستید بلکه شما تنها دو نفر هستید که جملاتی به سختی مرتبط را در یک محل مشترک فریاد می‌زنید.

ما باید به همدیگر گوش دهیم. استفان کاوی حرف زیبایی زده او می گوید: « بیشتر ما با این هدف که درک کنیم گوش نمی‌دهیم بلکه با این هدف که پاسخ دهیم گوش می دهیم.»

یک قانون دیگر، شماره ده، و این هست: کوتاه و مختصر بگو.

     کم و گزیده گوی چون در                            تا ز اندک تو جهان شود پر

همه اینها دریک مفهوم اساسی خلاصه می شوند، و آن این هست: عاشق همدیگر باشیم.

 

مطالعه کنید  چگونه لغت انگلیسی را به فرزند خود بیاموزیم

شما چه نظری دارید؟